با نشانه های صمیمیت بین خانواده و فرزندان آشنا شوید.
راههای افزایش صمیمیت در خانواده و خانه کدام است؟
در مسیر دشوار تربیت، رابطۀ صمیمانۀ والدین و فرزندان چه سود و اثری دارد؟
راههای افزایش صمیمیت در خانواده و خانه کدام است؟
در مسیر دشوار تربیت، رابطۀ صمیمانۀ والدین و فرزندان چه سود و اثری دارد؟
با بدونیم همراه باشید:
نشانههای صمیمیت در خانواده
معمولاً، از سه نشانه اصلی به عنوان نشانههای صمیمیت نام میبرند که در ادامه با آنها آشنا خواهیم شد.
کسی را مَحرم ترین و مؤثرترین مشاورِ خود احساس کند
دوست صمیمی کسی است که فرد بتواند رازهایش را، بی واهمه، با او در میان بگذارد و احساس کند که او به وی وفادار است و رازش را فاش نمی سازد.
همچنین اگر مشکلی دارد، با او در میان بگذارد؛ زیرا میداند که او به مسائلِ دوستش بی اعتنا نیست، بلکه دغدغۀ حلّ آنها را دارد.
بتواند خواسته هایش را به راحتی با او مطرح کند
فرد باید بداند که طرف مقابلش دربرابرِ خواستهها و توقعات او واکنش مثبت نشان میدهد.
انسان گاهی برای انجام دادن کاری به مراجعه به دیگری احتیاج پیدا میکند.
عده ای هستند که انسان از آنها به این تعبیر یاد میکند: «او که هیچ» و اساساً هیچ گاه به او مراجعه نمی کند.
چراکه او آدمی است که هیچ قدمی در راه کمک و یاری دوستش، حتی به زبان، برنمی دارد.
چراکه او آدمی است که هیچ قدمی در راه کمک و یاری دوستش، حتی به زبان، برنمی دارد.
چنین شخصی را دوست صمیمی محسوب نمی کنند.
دوست صمیمی کسی است که انسان احساس کند آن دوست، یاور و همکار خوبی برای اوست.
بتوان نقاط ضعف را با او در میان گذاشت
انسان به کسی آن قدر احساسِ نزدیکی کند که حتی بتواند نقطه ضعف خود را با او در میان بگذارد.
صمیمیت بین دو نفری برقرار است که بتوانند و جرأت داشته باشند که حتی خطای خودشان را با یکدیگر درمیان بگذارند.
یکی از علامتهای صمیمیت این است که انسان بتواند ضعفهای خود را به دیگری بگوید، با او دردِدل کند و انتظار یاری و همکاری داشته باشد.
بین افراد و جوامع کم رشد، عینک بدبینی همیشه خیلی ظاهر است؛
یعنی شخص به دنبال این است که نقطه ضعف یا کمبودی در شخص مقابل بیابد و آن را بزرگ کند.
حتی به محضِ اینکه اشتباه و لغزشی از دوست صمیمیِ چندین ساله اش میبیند، فوری با او قطعِ رابطه میکند یا در حضور وی، به سبب خطایش، مُهر سکوت بر لب میزند؛
درحالی که سالها از دوستش کار نیک و شایسته دیده است.
همچنین، وقتی که کارنامۀ فرزندش را به دست او میدهند، در نمرهها به دنبال نمره ای ضعیف میگردد و با پیدا کردنِ آن، فریادش بلند میشود؛ درحالی که نمرههای خوب را نمی بیند.
چرا چشمِ نقطه ضعف بینی بسیار قوی است، اما درمقابل، چشم نقطۀقوت بینی، چه در روابط اجتماعی با دوستان و همکاران و همسایگان و چه در روابط خانوادگی با فرزندان، ضعیف است؟
این مسئله مخصوصاً در رواجِ شایعات، مصیبت است.
فرد یا شخصیت یا گروهی را به دلیلِ شایعۀ کوچکی که دربارۀ آنها منتشر شده است، بدون تحقیق و فکر دربارۀ آن، محکوم میکنند و دست به دست و دهان به دهان، آن شایعه را منتشر میسازند؛
گویی رواج این شایعه و خوار کردنِ فرد و بُردن آبرو و حیثیت او، آن هم براساس گمان، ثواب دارد و کاری خیر است!
این، از صفات ملتی کم رُشد است.
راههای افزایش صمیمیت در خانواده
باید کاری کرد که بچهها خانه را محیط صمیمیت بدانند، دردِدل هایشان را با والدین خود مطرح کنند، حرف هایشان را با آنان بزنند و اگر چیزی میخواهند، از آنان بخواهند.
گاهی میگویند فلان پدر با پسر جوانش دوست است: ساعتها مینشینند و با هم صحبت میکنند.
جوانی بیست ساله، همراهِ پدر پنجاه سالۀ خود، مسافرت میکند، راه میرود و دردِدل میکند.
آیا شما هم حاضرید این گونه عمل کنید؟ یا فقط در حدود همین تشریفات که باید احوالی پرسید و سلام وعلیکی بینتان رد و بدل بشود قانع هستید؟
گاهی، این قدر فاصله بین خانواده و فرزند زیاد است که حرفی برای گفتن وجود ندارد.
همین جوان، اگر رفیقش را پیدا کند، دو ساعت با هم حرف میزنند؛
اما با پدر یا مادرش، مثل اینکه حرفی برای گفتن ندارد!
نمی دانیم که آیا روحها به هم نزدیک نیست یا عواطف شکوفا نیست؟
بالاخره چیزی که حتمی و یقینی می باشد این است که صمیمیت بین خانواده و فرزند وجود ندارد.
ده اصل درخصوص چگونگی و راههای افزایش صمیمیت در خانواده وجود دارد که به طورخلاصه بیان میکنیم.
ده اصل درخصوص چگونگی و راههای افزایش صمیمیت در خانواده وجود دارد که به طورخلاصه بیان میکنیم.
وجود صمیمیت بین پدر و مادر
اگر میخواهید فرزندان با شما صمیمی باشند و همکاری و اطاعت کنند، باید ببینید که آیا شما که پدر و مادر او هستید، با هم صمیمی هستید؟
آیا خواهر و برادرهای بزرگ تر نسبت به پدر و مادر و نسبت به یکدیگر، صمیمی هستند؟
این اشتباه است که انسان فقط دستور دهد و از دیگران بخواهد؛ اما عملش نمودارِ سخن او نباشد.
این اشتباه است که انسان فقط دستور دهد و از دیگران بخواهد؛ اما عملش نمودارِ سخن او نباشد.
کونوا دُعاة الناس بغیر ألسِنتکم.
مردم را نه فقط با زبان، بلکه با عمل به راه خیر دعوت کنید.
عمل شما میتواند نمودارِ جهت و راه و خواست شما باشد.
چه بسیار زن و شوهرهایی را میبینیم که غیر از صحبت دربارۀ وسایل و احتیاجات زندگی، حرفی برای گفتن به یکدیگر ندارند.
اینکه بنشینند و دربارۀ مسئله ای اجتماعی، فکری و… با هم بحث کنند، برایشان مطرح نیست.
همان خانمی که موقع رفتن، بعد از آنکه خداحافظی اش را کرد، باز هم یک ساعت روی پا میایستد و با خانمهای دیگر حرف میزند، وقتی با شوهرش مینشیند، مثل اینکه هیچ حرف و مسئله ای برای گفتن ندارد!
دست کم، در شبانه روز، نیم ساعت با هم صحبت کنید.
نه سخنان معمولی و جارو جنجال و توقّعات مالی؛
بلکه صحبتِ باهدف و نتیجه بخش داشته باشید.
پیشنهاد مطالعه:
راز های موفقیت! چگونه به اهدافمان برسیم؟
اگر داخل خانه، بین شما پدر و مادر، این صمیمیت و همکاری وجود داشت، آنگاه میتوانید توقع داشته باشید که فرزندانتان هم با شما همکاری کنند.
اگر داخل خانه، بین شما پدر و مادر، این صمیمیت و همکاری وجود داشت، آنگاه میتوانید توقع داشته باشید که فرزندانتان هم با شما همکاری کنند.
اگر به حرفها و پیشنهادهای یکدیگر احترام میگذارید، توقع داشته باشید که فرزندانِ شما هم به دستورها و فرمانهای شما احترام بگذارند.
نسخۀ این درد چیست؟
اولین دارویی که دراین خصوص تجویز میکنند، این است که خودتان با یکدیگر صمیمی باشید؛
دوست همدیگر باشید و دردِدل خود را به یکدیگر بگویید تا در این محیط، این صفاتی که به دنبال او هستید، پرورش یابد.
از راههای افزایش صمیمیت در خانواده، هوشیاری، دقت، حسابگری
درصورتی صمیمیت ایجاد میشود که فرزند احساس کند اولیایش انسانهای هوشیار و مشکل گشایی هستند.
گاهی، بچهها نقاط ضعفی از پدر و مادر به دست میآورند.
ممکن است بچه پیشِ خود بگوید: «پدرم کودن است و میشود او را فریب داد. »
مثلاً فرزند اشتباهی مرتکب شده است و به گونه ای دیگر برای پدر توضیح داده است؛ بهانۀ دروغین آورده و پدر هم قبول کرده است یا هزار کار خلاف مرتکب شده و پدر اعتنا نکرده است؟!
بنابراین، او احساس کرده است که پدرش، آدمی نیست که روی کارها حساب کند و ریزبین و تیزبین باشد.
البته تصور نکنید که پایین بودنِ مَدرک تحصیلی یا موقعیت اجتماعیِ پدر، عامل این مشکل است؛
البته تصور نکنید که پایین بودنِ مَدرک تحصیلی یا موقعیت اجتماعیِ پدر، عامل این مشکل است؛
گاهی ممکن است پدر، درعِین بی سواد یا کم سواد بودن، باهوش و حسابگر و زرنگ باشد.
ای بسا، لازم باشد همۀ ما در این زمینه آموزش ببینیم.
گاهی، رفتار شخص در روابط اجتماعی، به گونه ای است که نمی توان به او اعتماد کرد؛
اگرچه ممکن است ازنظر اخلاقی پاک و سالم باشد،
ازآنجاکه فرد ساده ای است، نمی توان روی او حساب کرد.
به قول معروف، خطش را خوانده اند.
اگر احساس بچه این باشد که میتوان پدر و مادر را فریب داد، با آنان احساس صمیمیت نخواهد کرد؛
لذا موضع گیری میکند و کار خودش را انجام میدهد.
از راههای افزایش صمیمیت بین اعضای خانواده، رفتار اخلاقی و شخصیت تربیتی
زیبنده است که از رفتار اخلاقی و شخصیت تربیتیِ پدر و مادر، خاطرۀ بزرگی در دل فرزندان وجود داشته باشد؛
یعنی آنان لمس کرده باشند که پدر راست گوست، به وعده هایش وفا میکند و عادل و درستکار است.
نیز، مادر، پاک دامن است و….
درستکاری و پاکی و صداقت و حُسن خُلق به انسان شخصیت میدهد و جایگاه او را بالا میآورد.
این شخصیت قوی، نفوذ ایجاد میکند و با این نفوذ، میتوان فرزندان را رام کرد؛
یعنی دربرابرِ والدین تسلیم ساخت.
پیشنهاد مطالعه:
برخورد منطقی با خطاهای فرزندان
برخی پدر یا مادرها به گونه ای عادت کرده اند که با دیدنِ کوچک ترین تخلّف از فرزندشان، واکنشی شدید نشان میدهند.
بچه اشتباهات زیادی میکند: غذا را وارونه میکند؛ ظرف را میشکند؛ فرش را کثیف میکند؛ دیوار را خراش میدهد؛ کوچک تر از خودش را میزند؛ لباسش را آلوده میکند. خطا در زندگی بچه ها فراوان است.
نوعی از موضع گیری این است که به محضِ مشاهدۀ کوچک ترین خطایی از فرزند، خودبه خود دست بالا میرود و بر سر و صورتِ کودک فرود میآید و دهان باز شده و توهینی نثار شخصیت کودک میشود.
این موضع گیری، رفته رفته، توان خود را از دست میدهد.
هرچه خشونت بیشتر شود، کودک جسور تر میشود.
البته، خشونت غیر از صلابت و حسابگری است.
برعکس؛ ممکن است موضع گیری پدر و مادری درمقابل رفتارِ خلاف بچه، بی اعتنایی باشد.
بچه فریاد میکشد، کوچک تر از خودش را اذیت میکند، پایین وبالا میپرد، کثیف میکند و… ؛
پدر و مادر هم بی اعتنا و خونسردند.
هر دو روش، غلط است.
این مشکل برای معلم نیز در کلاسها پیش میآید.
امکان دارد معلمی موضع گیریِ خشنی داشته باشد و کوچک ترین تخلّفی را با تندی پاسخ دهد یا برعکس، معلمی درمقابل خطاهای شاگرد، هیچ گونه واکنشی نداشته باشد.
نه در آن محیطِ خفقان و خشک و نه در این محیطِ بی اعتنایی، هیچ گونه دوستی و صمیمیتی به وجود نمی آید و به دنبال آن نیز هیچ گونه همکاری و کمکی وجود نخواهد داشت.
واکنش مناسب در هنگام خطای فرزندان
اینجا از مواضع بسیار حساس است: درمقابل هر خطا، باید واکنشی مناسب داشت.
فرزند، خطایی کرده است و پدر و مادر هم عصبانی شده و اختیار از دست داده اند.
دراین حالت، هر تصمیمی که گرفته شود و هر کاری که انجام گیرد، غیرمنطقی است و عُقلایی نخواهد بود.
باید صبر کرد تا عصبانیت فرو بنشیند و انسان بتواند با حساب و منطق، کاری انجام دهد.
مسئلۀ دیگر این است که اگر موضع گیری در اولین مرحله، کتک زدن یا ناسزا گفتن و فریاد بیجا باشد، غلط است؛
اما درعین حال، نمی توان درمقابل این خطای فرزند، ساکت بود و هیچ نگفت؛
باید صحبت کرده و تا حدی، ملامت و بازخواست کرد و عواقب بدِ آن عمل را به او نشان داد و چه بهتر است که انسان، قبل از پیدایش آن تخلف، پیش بینی و پیشگیری کند.
همین جا این مسئله را نیز مطرح کنم که نباید توقع داشته باشید فرزندانتان مطیعِ محض شما باشند.
انسان واقعاً گاهی از اینکه فرزند خُردسال و کودک سه چهارساله اش دربرابرِ دستوری، شانه هایش را بالا میاندازد و با بی اعتنایی کار خودش را میکند، لذت میبرد!
این کودک شخصیت و اراده دارد.
او انسان است و خداوند انسان را آزاد آفریده است.
به خدا قسم، اگر این موهبتِ آزادی در افراد و انسانها رشد یابد و رهبری شود، عقلها شکوفا و استعدادها بارور و انسانها ساخته میشوند.
برعکس؛ آن زمانی که این استعدادِ بزرگ انسانی که شاید رمز انسانیت باشد، شکسته و بی نتیجه شود و انسان نتواند فکر کند و حرف بزند، دراین صورت، تمام استعدادها لجن مال و سرکوب میشود و اصلاً شکوفایی و رشدی در کار نخواهد بود.
اگر شما روی جوانه ای که با کمال طراوت و نشاط، از دلِ زمین روییده است، سنگی سخت بگذارید، پژمرده و لِه میشود؛
اما اگر وسایلی را فراهم سازید که برای رشد آن لازم است، اطرافش را مقداری شیار بزنید و آب وکود بدهید، زودتر از دل خاک بیرون میآید و آزاد میشود و رشد میکند.
البته اگر به این سو و آن سو منحرف شد، رهبری اش کنید؛
اگر آفتی آن را تهدید کرد، سم پاشی و آفت زدایی کنید و اجازه دهید آزاد بالا رود.
نباید توقع داشت که فرزندان، خودشان نیندیشند، شخصیت نداشته باشند، نتوانند تصمیم بگیرند و همیشه گوش به زنگِ فرمانهای پِی درپِی باشند؛
آن هم فرمانهایی که اگر در هفته یا روز، از مجموع بُکن و نکن هایی که به فرزند میگویند، نوار بگیرند (خصوصاً مادران)، بمبارانی از دستورها جمع میشود: دست نزن؛ این طرف نرو؛ اینجا ننشین؛ حرف نزن و….
کودکی که دربرابر این همه فرمان قرار میگیرد، نمی تواند تشخیص دهد یا تصمیم بگیرد و لذا اراده اش از بین میرود.
بنابراین، نه میتوان فرزند را آزاد گذاشت که هرچه خواست انجام دهد و نه میتوان توقع داشت که به هرچه اولیا میگویند، عمل کند. البته، گفتههای والدین هم باید منطقی باشد.
بنابراین، نه میتوان فرزند را آزاد گذاشت که هرچه خواست انجام دهد و نه میتوان توقع داشت که به هرچه اولیا میگویند، عمل کند. البته، گفتههای والدین هم باید منطقی باشد.
برای مثال، درحالی که بچه نشسته و درسش را میخوانَد یا سخت، مشغول انجام دادن تکالیف است، ناگهان پدر دستور میدهد: «برو آب بیاور» یا «برو در را باز کن. » در چنین موقعیتی، تاحدّامکان، نه تنها نباید فرمان داد، بلکه باید وضعیت بهتر را فراهم کرد تا فرزند، بیشتر و بهتر بتواند کارش را انجام دهد.
بنابراین، برخورد منطقی با خطاهای فرزند، از اصول مهم ایجاد صمیمیت است.
از راههای افزایش صمیمیت در خانواده بهادادن به نقاط قوّت فرزندان
قبلاً اشاره کردم که ما، تنها، نقطههای ضعف را میبینیم.
بگذارید جامعۀ ما به این عادت کند که نقطههای قوّت را پَروبال دهد.
از میزان عدل الهی که نباید سبقت بگیریم!
آنجا گناهان و ثوابها را با هم میسنجند و ترازو و حساب و معادله ای در کار است.
به علاوه، خداوند میفرماید:
ما کارهای خیرِ شما را ده برابر اَجر میدهیم: مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا[ (انعام/۱۶۰)
اما اگر فرزند ما، یک شب، تکلیفش را دیرتر انجام دهد یا نمرۀ کمی بیاورد یا اینکه کار خلافی مرتکب شده باشد، برایمان بسیار مهم جلوه میکند و عصبانی میشویم و احیاناً، فریاد میزنیم و مؤاخذه میکنیم.
چرا اگر ده مرتبه کار خوب انجام داده است، آنها را به حساب نمی آوریم؟
چرا وقتی که تکلیفش را درست انجام داده و دندانش را به موقع مسواک کرده و لباسش را مرتّب نگه داشته است و در خانه، همکاری کرده است، تشویق نمی کنیم تا احساس کند برای کارِ او، حساب باز میکنند؟
بنابراین، امتیازدادن و تشویق کردن دربرابر کارهای مثبت، از اصول دیگرِ ایجاد صمیمیت است.
از راههای افزایش صمیمیت در خانواده، ایجاد محیطی صمیمانه برای بحث و گفت وگو
انسان باید بنشیند و برای فرزند خود داستان بگوید یا با او بازی کند.
گاهی بین بچهها و والدین، صمیمیت فراوانی وجود دارد.
پیشنهاد مطالعه:
پدر یا مادری با فرزند خود موضوعی را طرح و درباره اش بحث و گفت وگو و دردِدل میکنند.
اساساً، باید از فرزندان خواست که برای والدین حرف بزنند.
میتوان از آنان پرسید که امروز، چه مسائلی پیش آمد؟ در مدرسه و در راه، چه دیدی؟ معلم چه گفت؟ کلاس چه طور بود؟ چه یاد گرفتی؟
بعد هم میتوان دیدگاههای خود را برای آنها گفت.
البته، اینکه چه چیزی را کجا و چگونه بگوییم، در جای خود محلّ بحث است و آنچه مهم است این است که بَدآموزی در آن نباشد.
نظرخواهی از فرزندان در امور خانواده
از راههای افزایش صمیمیت در خانواده، نظر خواهی از فرزندان است.
نگویید: «من میخواهم خانه را عوض کنم؛ این بچۀ شش یا ده ساله که نمی تواند طرفِ مشورتم قرار گیرد. »
اتفاقاً، با این هدف مشورت کنید که بچه را به حساب آورده باشید.
مثلاً بپرسید: «امروز ظهر غذا اگر چه باشد بهتر است؟ فردا که میخواهیم به مسافرت برویم، از کدام راه برویم؟ با چه وسیله ای برویم؟ »
یک مقدار با بچهها مشورت کنید و اجازه دهید نظرِ بد و ناقص بدهند تا بعد، نظرشان را اصلاح کنید.
آنان را راهنمایی و برایشان اثبات کنید که اگر از فلان راه برویم یا اگر غذا را این طور بپزیم، بهتر است و اگر هم نظر خوبی بیان کرد، به آن عمل کنید.
خصوصاً، این روش را باید برای فرزند بزرگ تر و بالغ اِعمال کنید.
بدانید که اینان نظر و فکر های بعضا خوبی دارند که می تواند راهگشا باشد.
اگر مایلید در کنار شما باقی بمانند، بیگانه نشوند و حرف هایشان را برای دیگران نگویند، با آنان مشورت کنید و اجازه دهید اسرارشان را برای شما مطرح کنند باید به نظرشان بها دهید.
البته، منظور این نیست که آنان دوست و مشاور نداشته باشند؛
اما آنچه مهم است این است که شما هم باید از مسیر زندگیِ آنان مطلع باشید.
این امر را با زور نمی توان تحمیل کرد و از آنان خواست که کارها و تصمیماتشان را بیان کنند؛
بلکه باید محیطی به وجود آورید که فرزند، قبل از همه، به سراغ شما بیاید.
این مسئله اغلب برای بچهها مطرح است که بچه مطلب و خبر تازه ای دارد، اما آن را برای همه بیان نمی کند؛تنها، برای بعضی دوستانش بازگو میکند.
اصلاً خود شما هم که مطلب تازه ای دارید، عجله دارید که فلان دوستتان را ببینید و آن را برای او تعریف کنید.
باید محیطی به وجود آورید که فرزندتان، قبل از همه، دوست داشته باشد که حرفشان را با شما مطرح کند.
پیشنهاد مطالعه:
از راههای افزایش صمیمیت در خانواده، ایجاد محیط همکاری و تقسیم مسئولیت
دوست دارید که فرزندتان در خانه، با شما همکاری کند؟
این خواسته بسیار خوب و لازم است؛ اما برای تمرین این کار، چه اشکال دارد که تقسیم مسئولیت کنید؟
به تناسب سِن و توان بچه ها، کارها را بین آنان تقسیم کنید: یکی سفره بیندازد، یکی در شستنِ ظرفها کمک کند، دیگری خرید کند و…. کارها را خیلی منطقی و عادلانه تقسیم کنید، ولی از آنان مسئولیت بخواهید.
گاه گاهی هم بد نیست که جای آنان را در مسئولیت ها، تغییر دهید.
اگر تقسیم کار نباشد و بی حساب عمل شود، گاهی به طور غیرعادلانه، کاری به یکی از فرزندان تحمیل میشود؛
مثلاً پدر یا مادری در نصف روز، کارهای زیادی را برعهدۀ فرزندِ خود میگذارد: توقع دارند که باغچه را آب دهد، خرید کند و کارهای دیگری هم انجام بدهد.
مثلاً پدر یا مادری در نصف روز، کارهای زیادی را برعهدۀ فرزندِ خود میگذارد: توقع دارند که باغچه را آب دهد، خرید کند و کارهای دیگری هم انجام بدهد.
اگر حساب کنید، میبینید وقتِ دیگری برای بچه باقی نمانده است.
حتی خیلی مفید است که اگر خودِ پدر و مادر به مسافرت میروند، کار را بین خودشان تقسیم کنند تا برایشان به صورت عادی درآید.
ممکن است در محیط کارتان دراین زمینه خیلی فعال باشید، اما در محیط خانه، اغلب به این مساله بی توجه هستید.
از راههای افزایش صمیمیت در خانواده، رعایت عدالت در بین فرزندان
اگر میخواهید بچهها نسبت به شما وفادار و صمیمی باشند، با آنان رفتاری عادلانه داشته باشید.
به قدری بچهها دقیق اند که واقعاً تعجب برانگیز است.
برای مثال، فرض کنید که میوۀ فراوانی در ظرف هست؛ اگر سیب بزرگ تر را به بچه ای و سیب کوچک تر را به دیگری بدهید یا احیاناً اگر مادر سرِ سفره، در ظرفی که قدری کهنه تر است، به یکی و در ظرف بهتر، به دیگری غذا بدهد، بچه میپرسد چرا؟
حال، موقع خرید برای بچه ها، حرف زدن با آنان، شماتت یا تهدیدکردنشان که جای خود دارد.
فرض کنید امروز پای یکی از بچه ها، به ظرفی خورده و آن را شکسته است.
شما هم فریادتان بلند میشود و او را تنبیه میکنید.
فردا، برادر یا خواهرش همین خطا را تکرار میکند و شما اعتنایی نمی کنید.
بچه بسیار باهوش و حساس است و میپرسد که چرا دیروز مرا در برابر این کاری که کردم، تنبیه کردید؛ اما امروز که خواهرم همین خطا را مرتکب شد، بی اعتنا از کنارِ آن گذشتید؟
اگر میخواهید فرزندانتان با عدالت خو بگیرند و طرفدار و خواستار و مجریِ آن شوند و با جامعۀ عادل، پیوند برقرار کنند، عدالت را باید از قدمهای کوچک و در کوچک ترین مسائل تمرین کرد.
دربارۀ معلم هم، در کلاس، مسئله به همین صورت است: باید به طور یکسان از بچهها بپرسد؛ دربرابرِ تکلیف معیّن و مسئلۀ معیّن یک نمره بدهد؛
به حرف همه، به تساوی گوش دهد و فقط از چند دانش آموزی که سرزبان دار هستند و خیلی خوب جواب میدهند، نپرسد.
به همین ترتیب، نکات دیگری ازاین قبیل را مراعات کند.
به همین ترتیب، نکات دیگری ازاین قبیل را مراعات کند.
حضرت علی (ع) دخترشان را احضار میکنند و میپرسند: «چرا این گردن بند را از بیت المال گرفتی؟ » دربرابرِ برادرشان، عقیل، میایستند و میفرمایند: «بیشتر از آنچه حق توست، از بیت المال به تو نمی دهم. »
ایشان عدالت را از درون خانه و فامیل خود اجرا میکنند تا بعد، بتوانند فریادشان را بلند کنند که «به خدا، از حلقوم ستمگر، حتی اگر نیرومند باشد، حق مظلوم را بیرون میکشم و داد مظلوم را میستانم؛ حتی اگر ضعیف ترین افراد امّت باشد. »
چه کسی میتواند این فریاد را سردهد و همۀ مردم و همۀ تاریخ هم بگویند که راست میگوید؟ کسی که اول، نسبت به خود و فرزند و نزدیکانش، عدالت را اجرا کرده باشد.
پیشنهاد مطالعه:
ایجاد جهان بینیِ مشترک بین افراد خانواده
شما کتابهایی خوانده اید، مطالبی شنیده اید، جلساتی رفته اید و با وعظ و ارشادهای خاصی آشنا بوده اید که فرزندان شما با آنها آشنا نیستند.
آنان کتابهای دیگری میخوانند، جلسات دیگری میروند و مطالب دیگری میشنوند.
بچه، کار را به گونه ای میشناسد و پدر، آن را چیز دیگری میداند.
بچه از خدمت، شناختی دارد و پدر، آن را به شکل دیگری میشناسد.
تلقی و برداشت آنان از یک عبارت، متفاوت است.
بنابراین، طبیعی است که رفته رفته، فاصلۀ زندگی شما با آنان بیشتر میشود.
اکنون، دغدغۀ شما این است: «چه کنیم که در سطح مشترکی با فرزندان خود، قرار بگیریم؟ »
کتابی را که به فرزندتان میدهند یا خودِ او تهیه و مطالعه میکند، اگر شما هم توانستید، ورقی بزنید.
وقتی بچهها بزرگ تر شدند و توانستند هر کتابی را مطالعه کنند، کتابی را که شما پسندیده اید، به آنان نیز بدهید تا بخوانند.
در جلساتی که شرکت میکنید، آنان را هم با خود ببرید.
اگر مقدور باشد، در جلساتی که آنان میروند، شما نیز شرکت کنید.
دراین صورت، به تدریج، جهان بینی و محصول فکریِ مشترکی پیدا میشود.
با این روشها، امید میرود که ان شاءالله، بتوانید به افزایش صمیمیت در خانواده خود کمک شایانی کنید.
نکته نهایی
چنانچه شما به کسی علاقه مند نباشید، حرفهای او در شما اثر نمی گذارد؛
حداکثر، میگویید هنرمند خوبی است و خوب صحبت میکند؛
اما او در شما اثری نخواهد داشت.
اگر میخواهید فرزندتان را بسازید و تربیت کنید، او باید به شما علاقه داشته باشد، به شما احترام بگذارد و برای شما شخصیت قائل باشد تا موفق باشید؛
وگرنه، اگر برای شما شخصیت و ارزش قائل نباشد، چگونه میتوانید او را تربیت کنید و دستش را بگیرید؟
به این دلیل است که یکی از پایههای تربیت، صمیمیت است.
وَلَوْ کنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک (آل عمران/۱۵۹)
ای پیامبر، اگر خشن و سخت گیر و بدخو بودی، مردم از دورت پراکنده میشدند.
اما تو که با مردم اُنس داری، به آنان عشق میورزی، با آنان صمیمی هستی و آنان نیز با تو صمیمی هستند، این چنین گوش به فرمانهای تو دارند و از آنها اطاعت میکنند؛
والّا در محیطی که اعتماد و پاکی و شخصیت نباشد، نفوذ معنوی و روحی وجود ندارد.
از وقتی که برای مطالعه مقاله *راههای افزایش صمیمیت در خانواده* گذاشته اید بی نهایت سپاسگزاریم.
لطفا در صورتی که سوال یا ابهامی در این مطلب دارید، آن را با ما در دیدگاه ها در میان بگذارید.